اینکه بگوییم بروس ویلیس در اجرای خود در «گناه کیهانی» تلفن میزند، توهینی به ارتباطات تلفنی است که میتواند وسیلهای مؤثر برای انتقال اطلاعات مهم و احساسات واقعی باشد.
کار ویلیس - و این فیلم به طور کلی - هیچ یک از این موارد را محقق نمی کند. «گناه کیهانی» به کارگردانی ادوارد دریک، که فیلمنامه افتضاح را به همراه کوری لارج، بازیگر نقش مکمل آن نوشت، در عین حال گیج کننده و خسته کننده است. این زمینه را برای محیط آیندهنگر و علمی تخیلی خود با کارتهای عنوان طولانی و پیچیده میسازد، که نشان میدهد ماجراجویی حملونقلی در انتظار شماست. اما پس از آن، زمین 2524 بهجز رباتهای بارمن و ماشینهای پرنده اجباری، تفاوت چندانی با زمینی که امروز اشغال میکنیم، به نظر نمیرسد. و ظاهراً هیچ درس بازیگری در آینده وجود ندارد، زیرا اجراهای اینجا به طور یکنواخت سفت و متقاعدکننده هستند.

بدتر از همه، «گناه کیهانی» حتی یک فیلم B بد هم به شکل جالبی نیست. آهنگ کند است، فیلمنامه مملو از شوخیهای تکنیکی نامفهوم و شوخیهای تنبل و جنسیتی است، و جلوههای بصری به طرز خندهداری جذاب هستند. فرزند من میتوانست با آیپد خود فیلم فضایی خیرهکنندهتری بسازد.
در مرکز این آشفتگی بیمزه، ویلیس قرار دارد - یک بار دیگر در حال جمعآوری چک حقوق - در نقش جیمز فورد، یک رهبر نظامی بدنام اما زمانی مورد احترام. او با کشف یک تمدن بیگانه جدید در سیاره ای دیگر، دوباره به وظیفه خود برای «آخرین کار» آزموده شده و واقعی فراخوانده شده است. (طبق اسطورهشناسی فیلم، انسانها در دهه 2100 شروع به استعمار سیارات دیگر میکنند. چیزی که باید منتظر آن در این روزهای طولانی که در خانه هستیم باشیم.) اما ممکن است آنها بیگانگان دوستی نباشند. آنها همچنین ممکن است ... زامبی باشند؟ و با این حال، به تصویر کشیدن بیگانگان زامبی آنقدرها که میتوان انتظار داشت، آشفته نیست.
از جمله همبازی های ویلیس، فرانک گریلو در نقش یک ژنرال بداخلاق است، طبیعتا. براندون توماس لی، پسر پاملا اندرسون و تامی لی، به عنوان پسر خوشحال او. کاستاس ماندیلور عاقل. آدلاید کین در نقش مکانیک موشی که با لغتآمیزترین و توضیحدهندهترین اصطلاحات لغتآمیز سروکار دارد. و پری ریوز به عنوان یک دانشمند متین که سابقه رمانتیک مبهم با فورد دارد. آنها شیمی کمی دارند و شوخی های عشوه گرانه آنها آنقدر ملایم است که این داستان فرعی به جایی نمی رسد. لارج، یکی از نویسندگان «گناه کیهانی» نیز بدترین دیالوگها را بین تکلاینرهای هوکیاش و هدایاییها به خودش میدهد.
پس از یک بحث اخلاقی مختصر، آنها تصمیم می گیرند که باید بیگانگان زامبی را با دستگاهی با صدای عمومی به نام Q-bomb (که بنا به دلایلی دارای یک صفحه نمایش شمارش معکوس دیجیتال قرمز رنگ قدیمی است) محو کنند. فورد و تیمش به سیاره جنگلی الورا (که بسیار شبیه قمر جنگلی اندور از جهان "جنگ ستارگان" است) می پرند تا این موجودات را قبل از اینکه به زمین بیایند و تمام بشریت را بکشند، بیرون بیاورند. بنابراین "گناه کیهانی" ممکن است تمثیلی در مورد ... نسل کشی نیز باشد؟ همه چیز آنقدر نیمه کاره است که دانستن آن سخت است. تیراندازی پایان ناپذیر و امتیاز هواپیمای بدون سرنشین جای تعلیق واقعی را می گیرد. همچنین کلاه ایمنی و زره بدنی که مسافران فضایی برای پریدن از سیاره ای به سیاره دیگر می پوشند، فاقد ماده هستند. آنها بیشتر شبیه صفحات اسپری رنگ شده از فوم استایروفوم هستند که با نوار چسب به هم متصل شده اند، با چند چراغ و پدهای بازتابنده چسبانده شده روی آنها.
اما به نظر می رسد کمی بیشتر از آنچه که ویلیس برای اجرای خود به آن پرداخته است، روی لباس ها فکر شده است. پس از بازی در مجموعه اخیر چنین فیلم های اکشن ارزان قیمت، از جمله "کشتن سخت"، "زنده ماندن در شب" و "10 دقیقه رفته"، به نظر می رسد که ویلیس ترجیح می دهد در هر جای دیگری جز اینجا باشد. او به ناری ردی از نام تجاری خود را نشان می دهد که او را در دهه 80 به یک سوپراستار تبدیل کرد. او بدون توجه به موقعیت، خطوط خود را با حالتی خواب آلود ارائه می دهد. او با انجام نماهایی به تنهایی در یک نوار غواصی کنار جاده در شروع فیلم، از نظر تئوری سعی در انتقال حس انزوا و پشیمانی دارد، اما تنها چیزی که ما به دست می آوریم کسالت است. این صادقانه ترین و قابل ربط ترین لحظه در کل فیلم است.
نظرات شما عزیزان:
|